سـازگـاری ، الفـت ، هـمـگـامـی و هـمـدلی بـا هـمـکـیـشـان در شـؤ ون زنـدگـی ، از اصـول اخـلاق اجـتـمـاعـی اسـت کـه اسـلام بـدان ، عـنـایـت ویـژه دارد و هـرگز رضا نمی دهد که یکپارچگی و وحدت جامعه اسلامی دچار تزلزل و تفرقه گردد؛ هر کس برای خود راهی بپوید و هر گروه برای خویش ، مسیری تعیین کند.
اتّحاد و یکسویی ، لازمه حیات است و عقل و شرع بر این ملازمه ، اتفاق دارند؛ تفرقه راهی به سوی نابودی است و انسانِ تک رو، تیشه به ریشه خویش می زند و چنین کاری از دیدگاه خدا و خرد محکوم است و مؤ منان و خردمندان ، موظف به ایجاد و حفظ وحدت و پرهیز از تفرقه اند.
تفسیر وحدت
در فـرهـنـگ اهـل بـیـت عـلیهم السلام وحدت ، معنای خاصّ خود را دارد و آن ، یکدلی و هماهنگی بر گـرد حـق و تـمـرکـز هـمـه نـیـروهـا بـرای تـحـکـیـم و بـر پـایـی حـق و نـابـودی بـاطـل اسـت ؛ آنـان کـه سـخن یاوه می گویند و از حق روی گردانند، گر چه اکثریت جامعه را هم تشکیل دهند، تفرقه افکن و ضد وحدت محسوب می شوند و آنان که سنگ حق را به سینه می زنند و از باطل گریزانند، وحدت آفرین و مخالف تشتّت و تفرقه اند گرچه تعدادشان از انگشتان دست هم تجاوز نکند؛

امیرمؤ منان صلوات اللّه علیه می فرماید:
(اَلْجَماعَةُ اَهْلُ الْحَقِّ وَ اِنْ کانُوا قَلیلاً وَ الْفُرْقَةُ اَهْلُ الْباطِلِ وَ اِنْ کانُوا کَثیراً)
جـمـاعـت (و مـرکـزیـت ) اهـل حق هستند گر چه اندک باشند و تفرقه افکنان اهل یاوه اند گر چه فراوان باشند.
و منظور رسول اکرم (ص ) که فرمود:
(...اِنَّ الْجَماعَةَ رَحْمَةٌ وَ الْفُرْقَةُ عَذابٌ)این است که اهل حق ، جماعت اصلی است و باطل گرایان ، وحدت شکن اند. همان هایی که قرآن مجید، رسول اکرم (ص ) را از آنان جدا کرده و فرموده است :
(اِنَّ الَّذینَ فَرَّقُوا دینَهُمْ وَ کانُوا شِیَعاً لَسْتَ مِنْهُمْ فی شَیْءٍ)کـسـانـی کـه آیـیـن خـویـش را پـراکنده ساختند و گروه گروه شدند، تو هیچ رابطه ای باآنان نداری .
و ضـمن مشرک خواندن تفرقه افکنانی که روی هوا و هوس و دنیا پرستی ، انشعاب دینی ایجاد می کنند، به مسلمانان هشدار می دهد که به هوش باشند و در چنین گردابی ، غرق نگردند:
(...وَ لا تَکُونُوا مِنَ الْمُشْرِکینَ # مِنَ الَّذینَ فَرَّقُوا دینَهُمْ وَ کانُوا شِیَعاً...)از مشرکان نباشید؛ ازکسانی که دین خود را پراکنده ساختند و دسته دسته شدند.
عزلت از غیر خوش آید نه ز یار
دامن صحبت یاران مگذار
یار از یار کند کسب کمال
یار از یار برد جاه و جلال
یار با یار به هم جان و تن اند
سخت پیوند چو روح و بدن اند
تن ز جان زندگی آموز بود
جان به تن بندگی اندوز بود
تن بی جان چه بود؟ مرداری
جان بی تن که بود؟ بیکاری